ترجمه مقاله

مشبع

لغت‌نامه دهخدا

مشبع. [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) فتحه و کسره و ضمه که پر خوانده شود، یعنی از فتحه «الف » و از کسره «یا» و از ضمه «واو»پیدا گردد. (از ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل قبل معنی آخر شود. || جزوی که در آخر آن سبب است اگر الفی در آن افزایند آن را مشبع گویند. (المعجم ). || سیرکننده و بسیار. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله