ترجمه مقاله

مشرة

لغت‌نامه دهخدا

مشرة. [ م َ رَ ] (ع ص ، اِ) (از «م ش ر») برگ خرمامانندی که از درخت «عضاة» و غیر آن برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). برگی مانا به برگ خرمابن که از بیخ درخت عضاة و جز آن برآید. (ناظم الاطباء). || شاخ تر و تازه نوبرآمده پیش ازآن که رنگ گیرد و درشت گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جامه . لباس . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || مرغی است .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || هر برگی پیش از آن که منشعب گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اذن حشرة مشرة و یحرک ؛ گوش باریک نیکو خوش نما. و آن نشانه ٔ ناز و نعمت و توانگری است در آدمی . (منتهی الارب ). گوش نازک و خوشنما. (ناظم الاطباء). و رجوع به اقرب الموارد شود. || امراءة مشرةالاعضاء؛ زن خوش سیر و ممتلی اندام . (منتهی الارب ). زنی که اندام وی تازه و ممتلی باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اقرب الموارد شود.
ترجمه مقاله