ترجمه مقاله

مشناء

لغت‌نامه دهخدا

مشناء. [ م َ ن َءْ ] (ع ص ) مرد زشت رو اگرچه دوست باشد. واحد و جمع و مذکر و مؤنث در آن یکسان است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). || آنکه مردم را دشمن دارد. (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (از محیطالمحیط). کسی که مردم را دشمن دارد، یا مردم وی را دشمن دارند. (ناظم الاطباء). || (مص ) مَشْنَاءَة. رجوع به مشناءة شود.
ترجمه مقاله