ترجمه مقاله

مصطنع

لغت‌نامه دهخدا

مصطنع. [ م ُ طَ ن ِ ] (ع ص ) گیرنده ٔ احسان و انعام . || آنکه عطا می کند و احسان می نماید. (ناظم الاطباء). نکویی کننده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). محسن : هیچ مردم پاکیزه اصل حق نعمت مصطنع و منعم خویش را فراموش نکند. (تاریخ بیهقی ). || دعوت صنعت ساختن کننده . (منتهی الارب ). دعوت مصنعه سازنده . (آنندراج ). || برآورنده کاری را از خود. || کاری به کسی فرماینده . || برگزیننده کسی را. (منتهی الارب ). || اختیارکننده ٔ چیزی جهت ذات خاص خویش . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || تهیه کننده ٔ طعامی برای انفاق در راه خدا. طعام صنیع سازنده . (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله