ترجمه مقاله

مصفات

لغت‌نامه دهخدا

مصفات . [ م ِ ] (ع اِ) راووق . مصفاة. مبزل .مبزله . صافی . پالونه . پالاون . ج ، مصافی . (یادداشت مؤلف ). آنچه به آن چیزی صاف کنند و بپالایند. (غیاث ). و رجوع به مصافاة و پالونه شود. || کفگیر. || (اصطلاح پزشکی ) عظم مصفات ، آن را غربالی نیز گویند و آن عظمی است فرد متساوی القسمة در وسط قاعده ٔ جمجمه در فوق تجاویف انف و مابین دو خانه ٔ چشم واقع و برای آن دو جزء معین است ، جزء وسطی و جزئین طرفین . جزء وسطی ، حاصل شده است از دو زبانه ٔ استخوانی بزرگ که با یکدیگر عموداً تقاطع نموده اند. یکی از آنها که به استقامت قامت واقع است در آن دیده می شود. اولاً دو قسمت فوقانی زایده ٔ مثلث و ضخیمی معروف به زایده ٔ تاج خروسی است . ثانیاً در قسمت تحتانی تیغه ٔ استخوانی بسیار دراز و نازکی است که به تیغه ٔ عمومی عظم مصفات موسوم است و این تیغه از قدام با زایده ٔ شوکی استخوان جبهه و استخوانهای مخصوص بینی و از پشت باوتد و از زیر و پشت باقصبه ٔ بینی اتصال دارد و دیگری زبانه ٔ افقی است که با زبانه ٔ عمودی در موضع اتصال به زایده ٔ تاج خروسی تقاطع نموده و قطعه ٔ غربالی استخوان مصفات از آن حاصل می شود و اجزای طرفی مصفات در دو کنار آن واقعند و در این موضع سوراخهای بسیاری است که رشته های عصب شامه و شعب شرائین مصفاتی از آن می گذرند و در همینجا درهر دو طرف زایده ٔ تاج خروسی شکافی است موسوم به شکاف مصفاتی که رشته ٔ مصفاتی عصب چشمی و شعبه ای از شریان مصفاتی قدامی از آن عبور می نمایند. جزئین طرفین نزدیک مکعبند و مابین تجاویف بینی و خانه ٔ چشم واقع و به واسطه ٔ صفحه ٔ غربالی مصفات به یکدیگر متصلند و درهر یک از آنها شش سطح دیده می شود. (از جواهر التشریح میرزا علی صص 49-50). و رجوع به بحر الجواهر شود.
ترجمه مقاله