ترجمه مقاله

مصور

لغت‌نامه دهخدا

مصور. [ م ُ ص َوْ وِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . واهب الصور :
گر از راست کژّی نباید که آید
چرا هست کرده مصور مصوَّر؟

ناصرخسرو.


فزونی و کمّی در او ره نیابد
که بد زاعتدال مصور مصور.

ناصرخسرو.


ز مردی و جگر نگذاشت باقی
مصور در تو ای زیبا مصوَّر.

ازرقی .


ترجمه مقاله