ترجمه مقاله

مصوع

لغت‌نامه دهخدا

مصوع . [ م ُ ] (ع مص ) مصع. (ناظم الاطباء). رفتن . (آنندراج ). رجوع به مصع شود. || بشدن شیر شتر. (تاج المصادر بیهقی ). رفتن و بازگشتن شیر از پستان ناقه . (منتهی الارب ). || جنبانیدن دنبال .(تاج المصادر بیهقی ). || سپری شدن سرما وهر چیزی . (آنندراج ). || درخشیدن برق . (دهار). درخشیدن بخنوه و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله