ترجمه مقاله

مضرب

لغت‌نامه دهخدا

مضرب . [ م ِ رَ ] (ع ص ) بسیار زننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از محیطالمحیط). رجل مضرب ، مرد سخت زننده . (ناظم الاطباء). || (اِ) آلت زدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آلتی که بدان پنبه را حلاجی می کنند. (ناظم الاطباء). || آنچه با آن عود و جز آن را نوازند. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). زخمه . (دهار چ بنیاد). || خرگاه کلان . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (آنندراج ) ( از محیطالمحیط). خیمه گاه و خرگاه . (ناظم الاطباء). ج ، مضارب . (محیطالمحیط).
ترجمه مقاله