ترجمه مقاله

مضرب

لغت‌نامه دهخدا

مضرب . [ م ُ رِ ] (ع ص ) سر به پایین افگنده : رأیت حیةً مضرباً؛ دیدم ماری راکه بر جای مانده و بی حرکت بود. (ناظم الاطباء). حیة مُضْرِب ؛ مار سر فروافکنده بر یک جای که حرکت نکند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). || آن که سبب می شود زدن را. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
ترجمه مقاله