ترجمه مقاله

مضطرم

لغت‌نامه دهخدا

مضطرم . [ م ُ طَ رِ ] (ع ص ) آتش فروزان . (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آتش افروخته شده و شعله دار. (ناظم الاطباء). || هویداشده ٔ سپیدی در موی و پیری دررسیده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
ترجمه مقاله