ترجمه مقاله

مطاردت

لغت‌نامه دهخدا

مطاردت . [ م ُ رَ دَ ] (ع مص ) مطارده . بر یکدیگر حمله کردن : چون منتصر را خبر شد، لشکری پیرامن خیم او درآمده بودند. ساعتی به مطاردت و مجادلت ایشان بایستاد پس روی به هزیمت نهاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 234). و رجوع به مطاردة و مطارده شود.
ترجمه مقاله