ترجمه مقاله

مطعومات

لغت‌نامه دهخدا

مطعومات . [ م َ ] (ع اِ)خوردنیها و طعامها. ج ِ مطعوم . (غیاث ) (آنندراج ). خوردنیها. (ناظم الاطباء) : از بغداد هر چه بدان احتیاج خواست داشت از مطعومات و ملبوسات و مشروبات تا آب و بقول و توابل ... ترتیب کرده . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ). و رجوع به ماده ٔ قبل ذیل معنی اول شود.
ترجمه مقاله