ترجمه مقاله

مطلع

لغت‌نامه دهخدا

مطلع. [م ُطْ طَ ل َ ] (ع ص ) خبردار کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). || (اِ) برآمدنگاه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) .محل صعود. (از معجم متن اللغة). مأتی . (اقرب الموارد). || جای اطلاع یافتن از مکان بلند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال این مطلع هذاالامر؛ ای محل اتیانک ایاه و وجهه الذی تأتیه منه . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || قیامت . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- هول المطلع ؛ آن چیزی است که مشرف می شوند بر آن از امر آخرت .
- هول یوم مطلع ؛ هول روز حساب (از معجم متن اللغه ).
|| الحدیث : مانزل من القرآن آیة الا لها ظهر و بطن و لکل حرف حد و لکل حد مطلع؛ یعنی از برای هر حدی محل صعودی است که صعود کرده می شود به سوی آن از معرفت علم به آن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله