ترجمه مقاله

مطو

لغت‌نامه دهخدا

مطو. [ م َطْوْ ] (ع مص ) نیک راندن ستور. (تاج المصادر بیهقی ). نیک براندن ستور در سفر. (المصادرزوزنی ). کوشیدن در سیر و شتاب رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کوشش کردن در سیر. (ناظم الاطباء). || دیر سیر کردن با قوم . || خرمای تر از خوشه خوردن . || همراه دوست شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || چشم گشادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). چشمهای خود را باز کردن . (ناظم الاطباء). || گائیدن . (آنندراج ). گائیدن کنیزک خود را. (ناظم الاطباء). نکاح کردن زن . (از ذیل اقرب الموارد). || خرامیدن و یازیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله