ترجمه مقاله

مظفر کرمانی

لغت‌نامه دهخدا

مظفر کرمانی . [ م ُ ظَف ْ ف َ رِ ک ِ] (اِخ ) میرزامحمد تقی پسر میرزا کاظم طبیب بود و در علوم عقلی و نقلی مرتبه ٔ عالی یافته به صحبت مشایخ عهد رغبت نموده و به مواظبت ذکر و فکر و تخلیه و تجلیه و تزکیه و تصفیه به مقامات بلند رسید. در نظم و نثر تحقیقات کرده . محققین کرمان او را مولوی کرمانی خوانند و نظیر مولوی رومی دانند. دیوان اشعار و مثنویاتش دیده شد. در شاعری نظیر متقدمین است . در سنه 1215 هَ . ق . در عراق عرب درگذشته . اشعارش تازه و رنگین است . او راست : رساله ٔ مجمعالبحار در تفسیر بحرالاسرار و مشتاقیه و خلاصةالعلوم و کبریت احمر. از اوست :
دهر چون باغ و شجر چرخ و ثمر انسان است
باغبان حضرت خلاق علی الشان است .
کیست انسان بحقیقت بنگر صاحبدل
که تن خاکی او با دل و دل با جان است .
و نیز:
خیمه چو زد در جهان حضرت سلطان عشق
کون ومکان آمدند بنده ٔ فرمان عشق
عشق چو چوگان ناز در کف قدرت گرفت
نه فلک آمد چو گوی در خم چوگان عشق .
و نیز:
فریادز مکر نفس کاذب
اماره ٔ مستبد لاعب
لاهی ز معارج و مقامات
ساهی ز مدارج و مراتب
غافل ز حقایق و معارف
زاهل ز مکارم و مناقب
همواره انیس با اباعد
پیوسته جلیس با اجانب
با مکر هوا شده معانق
از ذکر خدا شده مجانب .
و رجوع به مجمعالفصحاء ج 2 ص 447 تا 450 و ریاض العارفین ص 281 شود.
ترجمه مقاله