ترجمه مقاله

مظفر

لغت‌نامه دهخدا

مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن رئیس الرؤسا. بعد از فرار فخرالدوله از بغداد به تقلد منصب سرافراز گردید و چون اندک زمانی به مراسم آن امر پرداخت . المقتدی باﷲ به سببی او را معزول گردانید. (از دستور الوزراء ص 87).
ترجمه مقاله