ترجمه مقاله

مظهر

لغت‌نامه دهخدا

مظهر. [ م ُ هَِ ] (ع ص ) خداوند ستور برنشست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خداوند ستور سواری . ج ، مظهرون . (ناظم الاطباء). یقال بنوفلان مظهرون . (ناظم الاطباء). ای منهم ظهر. (منتهی الارب ). || شتر گرمی نیمروز رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتری که در گرمای نیمروز رسیده باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || در وقت ظهیره آینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). در نیم روز آینده و در نیمروز سیرکننده . (ناظم الاطباء). || مأخوذ از تازی ، آشکاراکننده و نمودار نماینده . (ناظم الاطباء) : فلیکن ان النور هوالظاهر فی حقیقة نفسه المظهر لغیره بذاته . (حکمت اشراق سهروردی ص 113). و الحرکة و الحرارة کل منها مظهر للنور. (حکمت اشراق سهروردی ص 195).
ترجمه مقاله