ترجمه مقاله

معاقد

لغت‌نامه دهخدا

معاقد. [ م َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ مَعقِد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ). جاهای گره بستن . (غیاث ). مواضع عقد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : صاحب کافی در تمهید قواعد مودت و تأکید معاقد محبت میان جانبین سعی بلیغ نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 129). معاقد آن مخالفت به انحلال رسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 277). میان هر دو مملکت معاقد مشابکت و مصاهرت مستمر گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 277). ازذات خویش نص تنزیل را تأویلی چند می نهند که موجب هدم قواعد دین و دفع معاقد یقین است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 398). و رجوع به معقد شود. || جاهای ضمان و عهد کردن . (غیاث ) (از آنندراج ).
ترجمه مقاله