ترجمه مقاله

معاقل

لغت‌نامه دهخدا

معاقل . [ م َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ مَعقِل . (ناظم الاطباء). جاهای پناه و قلعه ها. (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). پناهگاهها : قلاع و معاقل آن اطراف که در هیچ ایام ، اعلام اسلاف بدان نرسیده بوده ... مستخلص و مستصفی کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 34). آن مخاذیل را به تدریج از آن مضیق دور می کرد و معاقل و موائل ایشان می ستد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ، ایضاً ص 323). ابواب احتیاط و اسباب استظهار به معاقل وثیق و خنادق عمیق به احکام رسانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 324). معاقل و حصون هند بر دست لشکر او زیر و زبر گردید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً 417). و سایر جزایر دریابار با حصانت معاقل و مناعت منازل آن از کنار آب بصره تا سواحل هند... منتظم شد. (المعجم ص 18).و آن چنان قومی که به مناعت جانب و حصانت معاقل و کثرت مال و شرکت رجال ... (جهانگشای جوینی ). و رجوع به معقل شود. || مکانهای قلب و مشکل . (غیاث ) (آنندراج ). جایهای سخت و مشکل و صعب . (ناظم الاطباء). || سرحدها. (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ج ِ مَعقُلَه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || هم علی معاقلهم الاولی ؛ ای الدیات التی کانت فی الجاهلیة او علی مراتب آبائهم و حالاتهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به مَعقُلَه شود.
ترجمه مقاله