ترجمه مقاله

معانات

لغت‌نامه دهخدا

معانات . [ م ُ ] (ع مص ) رنج کشیدن . رنج چیزی کشیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نطاق طاقت از مقاسات آن بلا و معانات آن عنا تنگ آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). لشکر او به مقاسات اسفار و معانات اخطار متبرم گشته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 233). و تاریخ آن است که مرد عاقل بی معانات تجارب مجرب شود. (جهانگشای جوینی ). رجوع به معاناة شود.
- معانات کشیدن ؛ رنج بردن : چون زیادتی همت ، بر تحصیل آن داشتند در اتمام آن مقاسات و معانات کشیدند. (تاریخ قم ص 12).
|| ملابسه . پرداختن به چیزی عنایت و توجه کردن به چیزی : از شام تا فلق و از بام تا شفق به معاطات کؤوس مدام و معانات پری چهرگان خوش اندام اشتغال داشتند. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 209). و رجوع معاناة شود.
ترجمه مقاله