ترجمه مقاله

معاوات

لغت‌نامه دهخدا

معاوات .[ م ُ ] (ع مص ) زجر کردن گوسفند را به کلمه ٔ «عا» و جز آن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || یکدیگر را بانگ برزدن و گویند «هو یعاوی الکلاب ای ینایحها». (منتهی الارب ). یکدیگر را بانگ برزدن . (آنندراج ). بانگ کردن سگها را. (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط).
ترجمه مقاله