ترجمه مقاله

معاومة

لغت‌نامه دهخدا

معاومة. [ م ُ وَ م َ ] (ع مص ) چیزی به سال فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ). سالیانه کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). معامله ٔ سالیانه و در حدیث است ، و نهی عن المعاومة. (از اقرب الموارد). معامله ٔ سالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || آن خرمابن که سالی بار آرد وسالی نیارد. (تاج المصادر بیهقی ). سال بر شدن خرمابن و جز آن . (منتهی الارب ). یک سال بار دادن خرمابن و یک سال ندادن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به یک سال مزدور گرفتن کسی را مانند مشاهره که به یک ماه اجیر کردن است . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله