ترجمه مقاله

معجلة

لغت‌نامه دهخدا

معجلة. [ م ُ ج ِ ل َ ] (ع ص ) مُعجِل . ناقه ای که قبل از تمام شدن سال بچه آرد که زنده ماند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). و رجوع به معجل شود. || ماده شتری که چون بر وی سوار شوند برجهد. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله