ترجمه مقاله

معد

لغت‌نامه دهخدا

معد. [ م َ ع َدد ] (اِخ ) ابن عدنان . پدر قبیله ای است . (منتهی الارب ). نام جد نوزدهم حضرت پیغمبر است . (انساب سمعانی ص 6). از نسل اسماعیل و ازبزرگوارترین اولاد او در زمان خود بود. مادر او از قبیله ٔ «جرهم » بود. وی دارای ده فرزند شد که بزرگترین آنها نزار نام داشت . (از ترجمه ٔ تاریخ یعقوبی ج 1 ص 278). ابن عدنان بن اددبن الهمیسع از احفاد اسماعیل (ع )، جد جاهلی و از سلسله ٔ نسب نبی اکرم (ص ) است . هنگامی که حضرت رسول نسب خویش را برمی شمرد و به معدبن عدنان می رسید بازمی ایستاد و از آن تجاوز نمی کرد و می فرمود «کذب النسابون ». اما علمای انساب متفقند بر اینکه وی از فرزندان اسماعیل است و اختلاف در نام پدران وشماره ٔ آنهاست که میان او و اسماعیل بوده اند. (از اعلام زرکلی ). معد پدر نزار است و از نزار قبایل انمارو مضر و قضاعه و ربیعه و ایاد پیدا شدند و قضاعه به بطون مختلفی تقسیم شد و از آن جمله «تنوخ » است که به بحرین فرودآمدند و سپس به حیره کوچیدند و در آنجا دولتی تشکیل دادند که در تاریخ به لخمیون یا آل لخم وآل نصر و ملوک و حیره و مناذره معروفند. و رجوع به معد و نیز رجوع به آل نصر ولخم (ملوک ...) و لخم بن عدی الحارث بن مرة در این لغتنامه و العرب قبل الاسلام جرجی زیدان چ دکتر حسین مونس صص 191-196 و صص 221-241 و سنی ملوک الارض و الانبیاء تألیف حمزه ٔ اصفهانی ص 83 و مجمل التواریخ و القصص ص 152 و 228 و ترجمه ٔ البداء والتاریخ (آفرینش و تاریخ ) از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ص 87 و تاریخ العرب تألیف دکتر فیلیپ حتی و... جزء اول چ 3 ص 107 شود.
ترجمه مقاله