ترجمه مقاله

معما

لغت‌نامه دهخدا

معما. [ م َ ع َ ] (ع حرف ربط مرکب ) با آنکه . با وجود اینکه : چون عبدالمطلب بمرد وصایت ها به عباس کرد معما که او کهتر بود به سال از یازده پسر که او را بودند. (کتاب النقض ص 544).
ترجمه مقاله