ترجمه مقاله

مغد

لغت‌نامه دهخدا

مغد. [ م َ ] (ع ص ، اِ) نازک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نرم و نازک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- اغضه اﷲ بمطر سغد مغد ؛ یعنی تر و تازه دارد خدای تعالی آن را به باران نرم . و مغد اتباع است . (از اقرب الموارد).
|| شتر پرگوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هرچیز ستبر و دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || صربة یعنی چیزی به مقدار سرگربه که در آن مایعی است مانند دوشاب و آن را مکیده می خورند. (ناظم الاطباء). صربة؛ یعنی صمغ درخت طلح . (از اقرب الموارد). || دلو بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). دول بزرگ . (ناظم الاطباء). || جایگاه سپیدی بر پیشانی اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || میوه ٔ تَنضُب چیده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || درختی است باریکتر از مو که بر درختان دیگر پیچد و برگهای آن دراز و نازک و نرم است و میوه های نورس آن مانند میوه ٔ نورس موز است با این تفاوت که پوست آن نازکتر و آبش بیشتر است و دانه ٔ آن مانند دانه ٔ لفاح است و آن ابتدا سبز و سپس زرد و سرانجام قرمز گردد و خورده شود. (از اقرب الموارد). || صمغ سدر. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله