ترجمه مقاله

مغزریز

لغت‌نامه دهخدا

مغزریز. [ م َ ] (نف مرکب ) مغزپاش . پریشان کننده ٔ مغز. متلاشی کننده ٔ مغز :
فرق بر و سینه سوز و دیده دوز و مغزریز
دُربار و مشکسای و زردچهر و سرخ رنگ .

منوچهری .


ترجمه مقاله