ترجمه مقاله

مغس

لغت‌نامه دهخدا

مغس . [ م َ ] (ع مص )نیزه زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نیزه زدن ، لغتی است در معس . (از اقرب الموارد). || بسودن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چیزی را با دست سودن و لمس کردن و گویند: مغسه الطبیب . (از اقرب الموارد). || گسسته روده گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). التواء در بطن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لغتی است در مغص . (اقرب الموارد). و رجوع به مغص و مدخل بعد شود. || مجامعت کردن با زن . (از ذیل اقرب الموارد).
ترجمه مقاله