ترجمه مقاله

مغنی

لغت‌نامه دهخدا

مغنی . [ م َ نا ] (ع اِ) آنجا که فرودآیند. (مهذب الاسماء). جای و منزل که بدان اهل آن بی نیاز و غنی گردیدند، سپس از آن کوچ کردند، یا عام است . جای بااهل و باشندگان . ج ، مغانی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). منزلی که در آن اقامت کنند و سپس کوچ نمایند. و یا عام است و گویند: خربت مبانیهم و خلت مغانیهم . ج ، مغانی . (از اقرب الموارد). || چاره و گویند: ماله عنه مغنی ؛ ای بد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سزاواری . شایستگی . (از ناظم الاطباء). و گویند: مکان کذا مغنی من فلان ؛ یعنی این مکان سزاوار و شایسته ٔ فلان است . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله