ترجمه مقاله

مغنیسیا

لغت‌نامه دهخدا

مغنیسیا. [ م َ ] (معرب ، اِ) مغنسیا : زهره دلالت کند بر مغنیسیا و سرمه . (التفهیم ). ارسطاطالیس چنین فرموده است که یک جزومغنیسیا بباید گرفت با یک جزو بسد و یک جزو زنگار، آنگه هر سه را خرد بساید. (نوروزنامه ). و رجوع به مغنسیا شود. || منیزی کلسینه را گویند که ازتکلیس طباشیر فرنگی ، یعنی کربنات منیزیم حاصل شود و فرمولش Mgo می باشد. طباشیر فرنگی مکلس . || طباشیر فرنگی و آن کربنات منیزیم است که گرد سفیدرنگی می باشد و ضد امتلاء معده به کار می رود. و رجوع به فرهنگ فارسی معین شود.
ترجمه مقاله