ترجمه مقاله

مفترضات

لغت‌نامه دهخدا

مفترضات . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ، اِ) چیزهای فرض کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ مفترضة. فرایض . واجبات . لوازم : به حکم آنکه بر ادب تخفیف ملازمت نمودن از مفترضات خدمت است تا اکنون عنان قلم کشیده داشته است . (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 231). از جماعتی که به این جای رحمتند... انعام عام از مفترضات دین فتوت داند... (نفثةالمصدور چ یزدگری ص 59). و رجوع به مفترض شود.
ترجمه مقاله