ترجمه مقاله

مفزع

لغت‌نامه دهخدا

مفزع . [ م َ زَ ] (ع اِ) پناه جای . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ملجاء. مذکر و مؤنث و واحد و تثنیه و جمع در آن یکسان است . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پناهگاه . (غیاث ) :
ای ملک زداینده ٔ هر ملک زدایان
ای چاره ٔ بیچاره و ای مفزع زوار.

منوچهری .


مثل کسی که دشمنان غالب و خصوم قاهر بدو محیط شوندو مفزع و مهرب از همه ٔ جوانب متعذر باشد. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 282).
ترجمه مقاله