مفسقه
لغتنامه دهخدا
مفسقه . [ م َس َ ق َ ] (ع اِ) اسم مکان از فسق . بیت اللطف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). محل فسق و فساد. (کلیات شمس چ فروزانفر ج 7 فرهنگ نوادر لغات ). مفسقة :
قوت و غذای باب تو و عم و خال تو
ز آخال و از تکسک خرابات و مفسقه .
این خواجه را چاره مجو بندش منه پندش مگو
کآنجا که افتاده ست او نی مفسقه نی معبده ست .
قوت و غذای باب تو و عم و خال تو
ز آخال و از تکسک خرابات و مفسقه .
سوزنی (از یادداشت ایضاً).
این خواجه را چاره مجو بندش منه پندش مگو
کآنجا که افتاده ست او نی مفسقه نی معبده ست .
مولوی .