ترجمه مقاله

مفید

لغت‌نامه دهخدا

مفید. [ م ُ ] (ع ص ) فایده دهنده . (آنندراج ). فایده دهنده . سودمند. بافایده . نافع. (از ناظم الاطباء). سودبخش . (از محیط المحیط) : آنگاه ... انابت مفید نباشد. (کلیله و دمنه ). هر کجا رأی پست بود شجاعت قوی مفید نباشد.(کلیله و دمنه ). این هر دو مقامه ٔ سابق و لاحق که به عبارت تازی و لغت حجازی ساخته و پرداخته شده است اگرچه بر هر دو مزید نیست ، اما عوام عجم را مفید نه . (مقامات حمیدی چ اصفهان ص 4). اما با قضای آسمانی کوشش انسانی مفید نیست . (لباب الالباب ). فرمود که هرچند نه قوت بازو مفید خواهد بود نه حصانت مکان منجح ، اما هم بارو را مرمت و عمارت واجب می باید داشت . (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 135). امید به فضل و رحمت الهی چنان است که طالبان صادق را در استکشاف معالم طریقت ... مفید و کافی بود. (مصباح الهدایه چ همایی ص 9).
بشنو اندرزهای ابن یمین
گر مفید است زآن ملال مکن .

ابن یمین .


- مفید آمدن ؛ سودمند واقع شدن . فایده بخشیدن : فی الجمله چندانکه بگفت مفید نیامد. (کلیله ودمنه ).
- مفید معنایی بودن ؛ افاده کردن آن معنی . رسانیدن آن معنی : پسوند «گر» در کلماتی ، از قبیل «دادگر» و «ستمگر» مفید معنی مبالغه است .
- نامفید ؛ بیفایده . ناسودمند. که فایده ای از آن عاید نشود : و علم بی عمل نامفید بود. (سندبادنامه ص 4).
|| کسی که مال حاصل می کند و در جوانمردی خرج می کند. (ناظم الاطباء). || کسی را گویند که با نقل احادیث مشایخ به مردم فایده رساند. (از انساب سمعانی ). || (اصطلاح علم لغت و منطق ) در اصطلاح علمای لغت و منطق ، مقابل مهمل است . هر لفظ موضوع اعم از اینکه مفرد باشد یا مرکب مفید است .(از کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1115).
ترجمه مقاله