ترجمه مقاله

مقتضی

لغت‌نامه دهخدا

مقتضی . [ م ُ ت َ ضا ] (ع ص ، اِ) تقاضا کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). تقاضاکرده . (ناظم الاطباء). و رجوع به مقتضا شود. || وام خواسته . (ناظم الاطباء). || مضمون . مدلول . مفهوم . معنی . مفاد.فحوی . تفسیر. تأویل . مقصود. منظور. مراد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقتضا شود. || در اصطلاح نحویان ، اعراب را گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
ترجمه مقاله