ترجمه مقاله

مقراضک

لغت‌نامه دهخدا

مقراضک . [ م ِ ض َ ] (اِ مرکب ) فنی است از کشتی و آن چنان باشد که هر دو پای خود را در گردن حریف انداخته زور کردن . (غیاث ). نام فنی از کشتی و آن هر دو پای خود در کمر حریف بند کرده همچون مقراض پیچیدن . (آنندراج ) :
لطف گفتی که چه حلواست مراد است به جنگ
گرد خلق تو و طور تو شوم مقراضک .

میرنجات (از آنندراج ).


قدرتم چون پا به میدان زبردستی نهد
فن مقراضک همین بر پور دستان می زنم .

فوقی یزدی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله