ترجمه مقاله

مقرطس

لغت‌نامه دهخدا

مقرطس . [ م ُ ق َ طِ ] (ع ص ) آن تیر که برنشانه آید. (مهذب الاسماء). تیر رسانده به نشانه . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آن که تیر را به نشانه می زند. || آنکه جامه ٔ قرطاس مصری دارد. || مالک کاغذ. || دختر سپید کشیده قامت . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله