ترجمه مقاله

مقزع

لغت‌نامه دهخدا

مقزع . [ م ُ ق َزْ زَ ] (ع ص ) شتاب رو و سبک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). سریع و خفیف از هر چیز. (از اقرب الموارد). || نویدرسان که جهت بشارت مجرد و از اشغال دیگر فارغ کرده باشند او را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اسب برکنده و تنک موی پیشانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). اسبی که موی پیشانی وی کنده شده و تنک گردیده باشد و گویند اسبی که خلقةً تنک موی پیشانی باشد. (از اقرب الموارد). || مرد تنک موی پیشانی از سرشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مردی که از سرشت موی پیشانی وی تنک باشد. (ناظم الاطباء). || مرد تنک موی سبک رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آن که بر سر وی جز چند تار موی پراکنده نباشد و باد آنها را پریشان کند. (از اقرب الموارد). || اسب آماده به دوانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله