ترجمه مقاله

مقشعر

لغت‌نامه دهخدا

مقشعر. [ م ُ ش َ ع ِرر ] (ع ص ) فراخه گرفته . ج ، قَشاعِر. (منتهی الارب )(آنندراج ). فراخه گرفته و آن که از ترس لرزه گرفته باشد. ج ، قشاعر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله