ترجمه مقاله

مقشورة

لغت‌نامه دهخدا

مقشورة. [ م َ رَ ] (ع ص ) زن که روی را بخراشد تا روشن گردد، و زن برکنده پوست روی جهت صفای رنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و در حدیث بر قاشرة و مقشورة هردو، لعنت وارد شده . (منتهی الارب ). زنی که پوست روی برکند برای صفای رنگ آن . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله