ترجمه مقاله

مقطعة

لغت‌نامه دهخدا

مقطعة. [ م ُ ق َطْ طَ ع َ ] (ع ص ، اِ) پاره های جامه ٔ نیکو و جامه های کوتاه و چادرهای نگارین .(ناظم الاطباء). پاره های جامه ٔ نیکو و جامه های کوتاه . مقطعات کذلک . (منتهی الارب ). مقطعات . (اقرب الموارد) (محیط المحیط). و رجوع به مقطعات شود. || مقطعةالاسحار و مقطعةالسحور؛ خرگوش . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فصحای عرب بر سکه ای اطلاق کردند که بعد از عصر عباسی مضروب گردید و آن را به ترکی آقجه می گفتند. (از النقودالعربیة ص 165). و رجوع به همین مأخذ و آقجه شود.
- خمر مقطعة ؛ می آمیخته با آب . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله