ترجمه مقاله

مقمجر

لغت‌نامه دهخدا

مقمجر. [ م ُ ق َ ج ِ ] (معرب ، ص ) کمانگر. (مهذب الاسماء). کمانساز. قَمَنجَر. و اصل آن کمان گر فارسی است . (المعرب جوالیقی ). کمانساز. (ناظم الاطباء). کمانگر و این از کلام عرب نیست . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله