ترجمه مقاله

مقیس

لغت‌نامه دهخدا

مقیس . [ م َ ] (ع ص ) قیاس شده . (ناظم الاطباء). || در اصطلاح علم اصول به معنی فرع باشد چنانکه مقیس علیه به معنی اصل است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). در هر قیاس ، قانون معینی به کمک قیاس ، در موردی از موارد سکوت قانون بکار برده می شود، آن قانون را اصل یامقیس علیه نامند و آن مورد سکوت را فرع یا مقیس نامیده اند. (ترمینولوژی حقوق ، تألیف جعفری لنگرودی ).
ترجمه مقاله