ترجمه مقاله

مقیف

لغت‌نامه دهخدا

مقیف . [ م ُ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص ) مرد غریب که بیان حالات خود کند از حسب و نسب و حاجت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). هر آنکه وقتی تو را ببیند گوید که من فلان پسر فلانم و از فلان جا هستم و سپس از تو تکدی کند. (ازاقرب الموارد). || قیافه شناس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || کسی که آثار مردم را دنبال کند و از پی آنان رود. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله