ترجمه مقاله

ملائمة

لغت‌نامه دهخدا

ملائمة. [ م ُ ءَ م َ ] (ع مص ) سازواری کردن . (از منتهی الارب ). سازواری دو چیز را فراهم آوردن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || صلح کردن میان قوم .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سازوار بودن طعام کسی را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) نزد پاره ای از علمای اصول به معنی مناسبت استعمال شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || مجازاً به معنی نرمی . (آنندراج ). و رجوع به ملایمت شود.
ترجمه مقاله