ترجمه مقاله

ملاح

لغت‌نامه دهخدا

ملاح . [ م ِ ] (ع مص ) وزیدن باد جنوب ، عقیب شمال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وزیدن باد جنوب از پس باد شمال . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سرد شدن زمین وقت باریدن باران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بچه به دایه دادن . || شیردادن کودک را با کودک دیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دوا در کردن در فرج ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دارو در فرج ماده شتر کردن . (ناظم الاطباء). || هم سفرگی کردن . (ناظم الاطباء). نان و نمک با کسی خوردن . ممالحة. (از اقرب الموارد). || همشیرگی کردن . (ناظم الاطباء). همشیر بودن . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله