ترجمه مقاله

ملامسة

لغت‌نامه دهخدا

ملامسة. [ م ُ م َ س َ ] (ع مص ) یکدیگر را لمس کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). یکدیگر را بسودن . (ترجمان القرآن ) (دهار). یکدیگر را به دست بسودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || مجامعت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ) (دهار) (از ذیل اقرب الموارد). گاییدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آرامش با زن . مواقعه . مباضعة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || در خرید و فروخت آنکه گوید اگر دستت بر مبیع بسایی به چندین بها خریده باشی یا بگوید هرگاه جامه ٔ ترا لمس کردم یا تو لمس کردی جامه ٔ مرا بیع به چندین بها واجب می گردد. یا آنکه متاع را از پشت جامه لمس کند و به آن نگاه نکند، و از این نوع بیع نهی شده است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ابوحنیفه گوید این گونه بیع از ایام جاهلیت است و بیع فاسدی است . (از اقرب الموارد). عبارت از اینکه خریدار به فروشنده گوید هرگاه من جامه ٔ ترا بسودم و نیز جامه ٔ مرا بسودی معامله انجام یافته است . ابوحنیفه گفته است ملامسة آن است که بگویی من این کالا را به فلان مبلغ به تو بفروشم و همین که ترا بسودم معامله را انجام یافته باید تلقی کرد و همین عمل را درباره ٔ خریدار هم ملامسة گویند. این نوع معامله در روزگار جاهلیت و پیش از اسلام مرسوم بوده و فاسد و تباه است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
ترجمه مقاله