ترجمه مقاله

ملبس

لغت‌نامه دهخدا

ملبس . [ م َ / م ِ ب َ ] (ع اِ) هرچه درپوشند. (مهذب الاسماء). جامه و پوشش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جامه و پوشش و هر چیز که بدن را بپوشاند. ج ، ملابس . (ناظم الاطباء). پوشاک . جامه . پوشیدنی . لباس . لَبوس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : تا روزش به شب افلاس رسید و کارش از ملبس حریر و اطلس ، با فرش پلاس و فراش کرباس افتاد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 62).
پس لباس کبر بیرون کن ز تن
ملبس ذل پوش در آموختن .

مولوی .


|| ان فیه لملبساً؛ یعنی کبر و سالخوردگی در وی نیست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یعنی در او کبر سن و سالخوردگی نیست . (ناظم الاطباء). یعنی در او کِبر نیست یعنی متواضع است و گویند در او کِبَر و سالخوردگی نیست . (از اقرب الموارد). || در مثل است : اعرض ثوب الملبس ؛ در حق کسی گویند که تهمت دهندگانش بسیار باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اعرض ثوب المُلتَبِس و قیل الملبس ؛ در باره ٔ کسی گویند که تهمت زنندگانش در آنچه دزدیده است بسیار باشد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله