ترجمه مقاله

ملتجا

لغت‌نامه دهخدا

ملتجا. [ م ُ ت َ ] (ع اِ) جای پناه و پناه گرفتن . (غیاث ) (آنندراج ). ملتجاء. پناهگاه :
مرابرار را حضرتش مستقر
مر احرار را درگهش ملتجا.

امیرمعزی .


خدمت تو مخلصانه کرد برهانی به دل
یافت از اقبال تو هم ملتجا هم مرتجا.

امیرمعزی .


شاه گفت ... چون بعد از گزاردن عقبات عقوبت به متکای استراحت و ملتجای این ساحت پیوستی ... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 298). و رجوع به ماده ٔبعد شود.
ترجمه مقاله