ترجمه مقاله

ملد

لغت‌نامه دهخدا

ملد. [ م َ ل َ ](ع مص ) جنبیدن و شادمانی کردن . مَلَدان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اهتزاز. (از اقرب الموارد). || (اِ) جوانی و تازگی و درخشندگی روی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جوانی . (از اقرب الموارد). || نعمت و اهتزاز. ج ، املاد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله